1397/05/26|
نقد و بررسی

دیدگاه کاربران درباره «تئاتر قصه روز جمعه»

محدثه رضائی: تئاتر قصه ی ظهر جمعه به گفته ی کارگردان بر مبانی رئالیسمی اجتماعی است که در دهه هفتاد می‌باشد و برشی از یک خانواده در آن زمان است، این تئاتر را بر لبه ی تیغ ناتورالیسم میدانم، چرا که بنظرم “قصه ظهر جمعه” به ظاهر بیانگر یک خانواده سنتی متوسط است که به دلیل فقدان بزرگ‌تر اعم از پدر و مادر و برادر بزرگ‌تر مفقود الاثر، موجب به وجود آمدن آنارشیسم و بی نظمی در خانواده شده است. کارگردان محترم این اثر جناب رضا حسینی در جلسه ی نقد و بررسی که در خدمتشان بودیم فرمودند که مشکلات خانواده بخاطر عدم وجود یک مدیر و قهرمان به نام پدر نیست چرا که ممکن است منشا مشکلات خانواده از خود شخص پدر نشأت گرفته باشد که در این صورت به جرات می توانم بگویم قصه ظهر جمعه نه تنها قصه ی خانواده ای متوسط سنتی که مشکلاتش بابت فقدان قهرمان است نمیباشد بلکه تمام روابط بر اساس منافع و مادیات و وابستگی های خونی است که افراد را مجبور به زندگی و تحمل در کنار یکدیگر کرده است، چرا که نه هاشم و همسرش بخاطر آزاده از منافعشان گذشتند و او را مجبور به تن دادن ازدواج اجباری کردند، و نه شخص قدرت علقه ای عاطفی نسبت به همسرش داشت و قصد تنها گزاشتن و ترک او و سفر به ژاپن برای یافتن کار را داشت، ‌و نه اسماعیل درک درستی از شرایط اقتصادی داشت و برادران را تلکه می‌کرد، و نه داماد خانواده که مشکوک‌به دزدی بود، و بی توجه به مشکلات مالی خانواده همسر و بی توجه به ناراحتی همسرش نسبت به مصرف مشروبات الکلی اش بود. قصه ظهر جمعه گویا از نوعی جبر و زور و اجبار برای زیستن می‌گوید درست مثل یک نظام توتالیتری که آزادی و مردم سالاری در آن مرده است،و اصلا عنصری وحدت بخش و حیات بخش‌و امید بخش در قالب یک قهرمان در آن دیده نمی‌شود و فداکاری در آن رنگ باخته و خودخواهی در آن موج میزند و مخاطب مثل همیشه در لبخند هایی تلخ شاهد قصه ای سرشار از ناامیدی با پایانی تلخ می باشد.


پیمان حسین زاده: مدتی ست که همراه گروه خوب #پاتوق_فرهنگ_مشهد هستم و هر هفته به تماشا و بررسی یک اثر هنری می پردازیم. این هفته به تماشای تئاتر #قصه_ظهر_جمعه اثر استاد #رضا_حسینی نشستیم. اثری تراژیک با درون مایه ی طنز،با داستانی منسجم و قوی و بازی های بسیار قابل توجه. لحظات مختلف تئاتر بلند بلند از تلخیه بسیاری از حقایق قهقهه زدیم و به فکر فرو رفتیم. اگر کسانی که همیشه در زندگیشان از درک تناقضات رفتارهای سنتی ای که با پوسته ی نازک دینی احاطه شده و مملو از رذایل اخلاقی و رفتاریست ، آزار میبینند ، میتوانند با این اثر ارتباط زیادی برقرار کنند.
داستان تئاتر طنزی تلخ است که بشدت نیاز امروز خانواده هاییست که نیاز به تلنگر دارند. و خصوصا بزرگانی که از وضعیت خانواده ی خود ناراضی اند اما باید بپذیرند که کاشته ی خود را درو میکنند. کسانی که فکر میکنند میتوان با حرف و نه عمل خانواده را اداره کرد. کسانی که عمیقا دچار #سکولاریسم هستند و خود را دین دار میدانند. و کسانی که این حقیقت تلخ را درک میکنند مانند آزاده ی داستان ، باید فدا شوند تا این روند دردناک این خانواده ها کمی دیرتر از هم بپاشد.
پ.ن : این هفته میزبان برادر عزیز #مصطفی_شریف از فعالین توانمند و بنام عرصه ی فرهنگ و رسانه بودیم و از نظرات ایشان هم استفاده کردیم.


سید حسین شالفروشان: دیشب به تماشای تاتر قصه ظهر جمعه کاری از رضا حسینی عزیز نشستیم …
روایتی امروزی از زندگی در دهه های گذشته و شاید تلخ .نگاهی سطحی به دین و گاهی تعصبات بیجای خانوادگی ک باعث خراااب شدن زندگی اعضا میشود … چقدر مال دنیا کثیف است یکی اثر انگشت پدرش را وقتی خواب است برمیدارد .به برادرش اتهام دزدی میزند بخاطر مسائل مالی ای ک برایش پیش آمده حاضر است خواهر خودش را مباااادله کند ( اینجا را یاد فیلم ابد و یک روز سعید روستایی افتادم) .و امان از حرف مردم که اگر فلانی فلان فرد را نخواهد وای مردم چی میگن و فلان و.. اقا در دهن مردم رو نمیییییییشه بست والسلام .
و این که چقدر در زندگی قدیم خبری از قید و بندهای بهداشتی و … نبووووود
از لحاظ فنی صحنه خوب و سنگینی برای این کار در نظر گرفته شد … اما نمیدونم ما تاکی میخوایم صحنه تاتر رو با شوخی های جنسی و زشت تبدیل کنیم ب صحنه ای ک مخاطب ما لذت ببره فقط بخاطر اون شوخی های زشت …دیگه کم کم ب کار بردن یک سری واژه ها خیلی راحت و طبیعی میشه روی صحنه تاتر ک امیدوارم نشه … موسیقی صحنه یا موسیقی متنش ب شدت کم بود و در تاتر ک اغلب با استفاده از موسیقی صحنه های جالبی رو خلق میکنن جای خالی موسیقی در این کار حس میشد …
امید است با توجه به هنر بالاخص تاتر این عرصه هر روز پیشرفت داشته باشه و هر روز شاهد هنرمندان جدیدی در این عرصه باشیم
والسلام


فربد منوچهری: به نام حق. هفته پیش فرصتی فراهم شد تا بیننده تئاتر زیبای #قصه_ظهر_جمعه به کارگردانی استاد #رضا_حسینی باشم. در اصل تئاتر یک #تراژدی تلخ بود که کارگردان با تلفیق کردن آن همراه کمدی از تلخی آن کاسته و تئاتر را به سبک هنرمندانه ای زیبا و جذاب کرده بود. موضوع تئاتر در رابطه با خانواده ای نسبتا پر جمعیت متعلق به دهه شصت است که با هم زندگی میکنند و درگیر مسائل جدی اخلاقی و بحران هویتی هستند. در اصل این خانواده بچه های تئاتر #آدیداس را تربیت خواهند کرد. نقطه قوت این کار بازی بسیار خوب و حرفه ای بازیگران، وجود کاراکترهایی با شخصیت های منسجم و به شدت رئال، میزانسن خوب صحنه و داستانی قوی و شفاف است، همانطور که میدانید هر نمایش اجتماعی قسمتی از واقعیت جامعه را که برای کارگردان حائز اهمیت است به ما نشان میدهد، در این نمایش داشتن خانواده پر جمعیت وحشتناک است، یعنی مخاطب از داشتن یک خانواده پر جمعیت وحشت میکند! این خانواده هیچگونه خط قرمزی ندارد، در این خانواده چیزی به نام احترام وجود ندارد، تمام مردان این نمایش به نوعی #بی_غیرت هستند و تمامی زن ها #بدبخت و #تو_سری_خور ، که واقعا اگر بخواهیم منصف باشیم در دهه شصت مردها اکثرا با غیرت و ناموس پرست هستند و میروند تا برای ناموس و دین و وطنشان دربرابر دشمن متجاوز بجنگند و شیرزنانی که با وجود نبود همسرانشان برای فرزندهایشان هم پدر بودند و هم مادر!! جدا از نقد محتوایی که به این اثر دارم اما بسیار اثر حرفه ای و دلنشینی بود و از دیدن آن لذت بردم.