نقد و بررسی فیلم سینمایی هفت بهارنارنج
فیلم هفت بهار نارنج ساخته فرشاد گلسفیدی با بازی علی نصیریان یکی از فیلمهای حاضر در بخش مسابقه چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر است که در این ویدیو به نقد و بررسی آن پرداختیم.
جناب آقای محمد امین احمدی مهر
ریتم به شدت کُند و خسته کننده ای داشت. داستان فیلم تا اواسط آن هنوز مشخص نبود. درکل راضی کننده نبود.
جناب آقای حسین صادقی
داستان عاشقانه پیرمردی که همسرش زندگی نباتی دارد و او پس از گذشت چندسال همچنان رضایت نمیدهد که دستگاه را از همسرش قطع کنند. میشود گفت که تمام داستان فیلم هفت بهار نارنج همین یک خط است و شما را درگیر درامی هیجانی با پیرنگهای متفاوت نمیکند.
فیلم روایتی آرام و بیرمق دارد و تقریبا نیم ساعت زمان میبرد تا مخاطب را به خط داستانی اصلی بکشاند. مهمترین وظیفه کارگردان در مواجهه با چنین فیلمنامهای این است که بتواند تنش درونی کاراکتر را به بهترین نحو ممکن به نمایش بگذارد که بازیِ خوب علی نصیریان در این فیلم توانسته تا حد زیادی این کار را برای کارگردان این اثر راحتتر کند.
غیر از موسیقی متن خوب فیلم که طبق گفته عوامل، ساخت آن در کشور آلمان انجام شده و هفت ماه زمان برده است، هفت بهار نارنج از لحاظ فرمی سخن آنچنانی برای گفتن ندارد و در شخصیتپردازی نیز ضعیف است. اگرچه اثر تازه فرشاد گلسفیدی زیاد مورد اقبال اهالی رسانه قرار نگرفت، اما علی نصیریان میتواند برای جایزه بهترین بازیگر مرد شانس خوبی داشته باشد.
جناب آقای سیدحسین شالفروشان
شاید مهم ترین دلیل جذابیت سینما برای مخاطب روایت یک داستان جذاب این بار از مدیوم تصویر است. هفت بهار نارنج بعنوان اولین کار آقای فرشاد گل سفیدی دقیقا از همین نقطه نظر ضربه مهلکی میخورد چرا که اصلا نتوانسته درباره یک مسئله اجتماعی خوب داستان خوبی را روایت کند، داستان اسکلت لازم برای منطق های روایی و پیشبرد درام ماجرا را ندارد. کاراکتر ها اغلب جایگاه خودشان را در فیلم پیدا نکرده اند و صرفا کلیشه ای برای پر کردن زمان فیلم هستند.
فارغ از بازی بسیار خوب استاد علی نصیریان، جمع عواملی که باعث درخشش یک فیلم میشوند درباره این فیلم دقیقا بالعکس عمل کرده و باعث به حاشیه رفتن آن شدند.
نکته دیگر درباره فیلم نقطه ورود به ماجرا است، در تقریبا ۳۰ دقیقه ابتدایی فیلم مخاطب تصور میکند با یک پیرمرد عاشق و متوهم طرف است، اما پس از ورود به نیمه داستان همه چیز تغییر میکند و با یک غافلگیری برای مخاطب طرف هستیم و همین نکات بعضا ریز باعث میشود فیلم قلاب و جذابیت لازم را برای همراه کردن بیننده با خود نداشته باشد.
جناب آقای نوید سرادار
«هفت بهارنارنج»؛ بوی خوش و راه طی نشده
فیلم مانند طی کردن یک مسیر است. کارگردان در طول این مسیر دست به اقداماتی میزند تا همراهانش را تا انتها راضی ببرد. این رضایت همان مفهوم چند وجهی است که سینما را معنا میبخشد. مفهومی که در آن فرم، تکنیک، پیام و محتوا نهفته است
قصه و داشتن روایت یکی از اصلیترین ابعاد برای ساختن مسیر است. موردی که فقر در آن را در سینما به شدت حس میکنیم. «هفت بهارنارنج» بوی خوش میدهد. رایحهی آن از ایدهی ساده و گیرایش است اما گویی روی پلهی اول مانده و پاهایش یاری اینکه دست بیننده را بگیرد و از پلهی اول به دوم و سوم و بعد از آن به آسمان درختهای نارنج ببرد ناتوان است.
پاهای ناتوانی که از نبود یک روایت و داستان چند خطی رنج میبرند. نبود قصه نمیتواند ایدهی سادهی فیلم را بر دل مخاطب بنشاند. «هفت بهارنارنج» مسیر را نشان میدهد. سادگیاش را در این دنیای ایدههای شلوغ به رخ میکشد اما پای رفتن را ندارد. قصه نداشتن در فیلم به جای اینکه تمام خوبیها را مانند آب زلال به میانهی سبزی باغ رها کند و روح ببخشد به میانهی ناکجاآباد برده و هدر میدهد.