دیدگاه اعضا درباره «تئاتر پروانه و یوغ»
پیمان حسین زاده: تئاتر
اثری که مربوط به برشی از زندگی معروف است. بازی بازیگران قابل قبول بود و مخاطب نقش ها را تا حد زیادی می پذیرفت. اما دیالوگ ها کاملا درگیر مباحث انتزاعی بود و بسیاری از مفاهیم بشدت در لایه های زیرین قرار داشت که درک آن از عهده ی مخاطب عام خارج بود و هر دو کارگردان هدف از این کار را سلیقه ی شخصیشان با هدف ایجاد این ذائقه در بین مخاطبان ذکر کردند. در بخشی از گفتگو مطرح شد که اکنون این نیاز جامعه است !!! که البته من کاملا با این حرف غیر کارشناسی مخالفم .
در طول نمایش بارها نام شخصیت هایی برده میشد و یا کارکترهایی بچشم میخورد که هنوز به آنها پرداخته نشده بود و مخاطب را دچار گیجی میکرد.
درست است که قرار بود تضاد های مثبت و نقش اول به نمایش گذاشته شود ولی مخاطب ابدا حس خوبی نسبت به ونگوگ و تضاد های او پیدا نمیکند و صرفا چهره ی یک را میبیند. حتی در لحظه ی خودکشی درگیر احساس این صحنه نمیشود. میتوان گفت موسیقی نمایش هم زیاد مناسب نبود که البته تا بخش زیادی مربوط به زیرساخت های فنی خود مکان اجراست.
اما چیزی که در این بین بسیار ذهن را درگیر میکرد چرایی این نمایش بود. چرا کارگردان تصمیم به اجرای این تئاتر گرفته بود؟!
در پایان به اعضاء این گروه پر استعداد تبریک میگویم و برای آنها آرزوی موفقیت دارم.
محدثه رضائی: به اتفاق دوستانم در
به تماشای تئاتر نشستیم، تئاتری که به گفته تهیه کننده محترم جناب یکی از اهدافش دنبال روی سوژه ای خاص و متفاوت از سوژه های تکراری این روزهای جامعه تئاتری شهر بوده است از این نظر این نگاه بسیار عمیق و بجاست اما باید به این موضوع هم نگریست که چقدر موضوع نمایشنامه و پیام آن برای درک عموم جامعه و خصوصا جوانان آن قابل درک و فهم است و چه الگو و ارزشی را برای مخاطب،خصوصا اگر قشر جوان باشد، معرفی خواهد کرد؟! تنها تولید و تفاوت یک اثر مهم نیست بلکه سلیقه در انتخاب موضوع و پیامی که از آن برای مخاطب مخابره میشود هم نکته ای بسیار حائز اهمیت میباشد. از نظر من فهم و درک تئاتر پروانه و یوغ برای مخاطب کمی مشکل است چرا که شخصیت نقاش معروف هلندی؛هم فهمیدنش هنوز که هنوزه برای پژوهشگران زیادی مشکل است و هم درباره ی زندگی و دغدغه و مرگ او صحبت های متناقص و گوناگونی موجود است بنظر من موضوع این نمایش فقط برای قشر خاصی که امثال ونگوگ ها وتفکرشان را تا حدودی میشناسند قابل فهم تر بود و اگر هدف تهیه کننده و کارگردان غیر این بوده باید مفاهیم و دیالوگ ها را از حالت انتزاعی خارج می نمودند. در پایان بنظرم میشود دنبال شخصیت ها و اسطوره هایی رفت و کار کرد که الگویی مناسب و در خور توجه جوان ایرانی باشند. از تمامی عوامل خوب این تئاتر کارگردانان محترم و تهیه کننده اثر امیر مسعود دلشاد و بازیگران بابت زحماتشان تشکر میکنم و برایشان موفقیت روزافزون از خداوند متعال خواستارم.محسن راه چمنی: پروانه و یوغ، حاصل زحمت تعدادی از عزیزان تازه کار عرصه
اگر دو عنصر و در کنار قرار می گرفت قطعا نتیجه بهتری حاصل می شد.
این با به شدت تلاش کرد به مخاطب بگوید اهالی را ببینید و برای رساندن این پیام خوب مثالی آورد؛
طبیعتا اگر تیم دوست داشتنی تولید پروانه و یوغ مطالعه دقیق تری داشتند سراغ مثال بهتری می رفتند، چراکه ونگوگ
از ابتدا دچار چالش هویتی بوده و حتی با خودش کنار نیامده و نهایتا تکلیف خود را با خودکشی معلوم کرده..
انتزاعی بودن متن هم در این مسئله بی تاثیرنیست، البته متون انتزاعی نه تنها باعث ریزش مخاطب عام و حدود شدن تماشاچی به حلقه دوستان و هم صنفیان می شود، بلکه حتی ممکن است را در خلسه ای موهوم فرو کرده از بدیهیات دور کند، بدیهیاتی مانند اینکه اصولا سوژه نمایش معیوب است
قطعا در کنار دو عنصر مطالعه و مشاوره به مرور رفیق راه عزیزان تازه کار خواهد شد. امیدوارم بچه های این گروه، روزهای خیلی بهتری را تجربه کنند.