نقد و بررسی فیلم سینمایی یادگار جنوب
فیلم یادگار جنوب ساخته مشترک حسین دوماری و پدرام پورامیری یکی از آثار مهم جشنواره چهل و یکم فیلم فجر است. در ادامه دیدگاه برخی منتقدین را درباره این فیلم باهم میخوانیم.
محمد امین ناصری فرد
قرار ما جنوب!
نه داستان فیلم بعد از رفتن و نه بازی بازیگرانش چنگی به دل نمیزد و جز خواب ارمغانی برای تماشاچی نداشت. ایفای نقش سرد و بیروح صابر ابر و روایت کند داستانی که میشد در زمانی کوتاهتر از این هم انجام شود مخاطب سینما را خسته میکرد.
زندگی یک پدر و پسر در جنوب ایران بدون مادر خانواده که برای تجارت به خارج رفته و برنگشته و پس از چندسال خبر برگشتنش به تهران و چالشهای رویارویی این زوج خط اصلی داستان بعد از رفتن میشود. داستانی که با پیچیدگی خاصی همراه نیست و همه چیز سریع معلوم میشود. در مجموع فیلم بعد از رفتن ارتباط حدی با تماشاچی نمیگیرد و پس از پایان فیلم رقابت برای خروج از سالن بیشتر از هرچیزی برای افراد حاضر جذاب و هیجان انگیز است.
جناب اقای محمد امین احمدی مهر
تا دقیقهی ۳۰ داستان فیلم مشخص نبود. سبک تدوینی که استفاده کرده بود را بخوبی از عهدهش بر نیامده بود. منِ مخاطب را نتوانست روی صندلی سینما نگه دارد.
جناب آقای حسین صادقی
اشتباه نکنید!
یادگار جنوب یک فیلم در ژانر دفاع مقدس نیست، بلکه روایت یک داستان عاشقانه و یک دوستی قدیمیست که حالا تبدیل به دشمنی شده است. یک روایت غیرخطی که بهنظر میرسد کارگردان صرفا برای اینکه فیلم خود را از بقیه فیلمها متمایز کند از این نوع تدوین استفاده کرده و شاید منطق دیگری پشت آن نباشد.
یادگار جنوب از کلیشه در داستان عاشقانه و عدم شخصیت پردازی مناسب رنج میبرد؛ به طوریکه مخاطب در نیم ساعت آخر فیلم میتواند نهایتا با یک الی دو کاراکتر ارتباط برقرار کند. الناز شاکردوست و پژمان جمشیدی نسخه جدیدی از خود ارائه نکردهاند و بازی آنها در این فیلم کمی به مخاطب حس تکرار را القا میکند.
از نقاط قوت فیلم نیز میتوان به بازی خوب سحردولتشاهی و نماهای جذاب از سواحل جنوب کشور اشاره کرد که دیدن این فیلم را برای مخاطب لذتبخش میکند.
جناب آقای سیدحسین شالفروشان
یادگار جنوب یک ملودرامِ نوئارِ اجتماعی است. نمیدانم شاید حتی میشد در ژانر فیلم گونه های دیگری را هم اضافه کرد. شلوغ بودن فیلمنامه و گیج شدن مخاطب بزرگترین عیبی است که شاید میتوان به این فیلم گرفت. تنها دلیلی که شاید این فیلم را بتوان مورد توجه قرار داد پربازیگر بودن فیلم آن هم برای فروش گیشه است والا داستان فیلم جذابیتی حتی برای سرگرمی بودن هم ندارد و مخاطب از گره های فراوانی که در طول مسیر داستان پیش میآید خسته میشود.
نکته مهمی که وجود دارد مخاطب حتی دلیل این گره ها را نیز متوجه نمیشود که بعنوان مثال در گذشته شخصیت اصلی با نام وحید و دوست قدیمی اش صالح چه چیزی رقم خورده که این کینه به این شکل در زندگی آنها وجود دارد؟
یا در شخصیت پردازی بغیر از شخصیت پردازی خوب خانم سحر دولتشاهی که با یک سکانس کوتاه تمام شخصیتش برای مخاطب روشن میشود، بقیه کاراکتر ها شخصیت پردازی قوی ای ندارند و همین مسئله باعث میشود بیننده فیلم همزاد پنداری با هیچ یک از کاراکتر های فیلم نکند لذا حسی نیز از آنها دریافت نمیکند و چون هنر سینما انتقال حس از طریق خلق داستان جذاب برای مخاطب است و فیلم هم در انتقال حس لنگ میزند هم در خلق یک منطق روایی در پیشبرد پیرنگ لذا مخاطب ارتباط چندانی با آن برقرار نمیکند.